دلبستگی

آگوست 2, 2009

مگر قرار است همه قهرمان باشند؟

برگ دیگری از نمایش‌ها رقم خورد.
اینبار دادگاه فرمایشی؛ که به قول بیانیه جبهه مشارکت مرغ پخته را هم به خنده می‌اندازد برگزار شد.
نمی‌خواهم راجع به این موضوع که چه کسی این حرف‌ها را باور می‌کند و چه کسی باور نمی‌کند بحث کنم. چون آنها که «قرار بود» باور کنند می‌کنند!‌ آنچه که مشخص است این دادگاه به هیچ‌وجه «جو» را تغییر نمی‌دهد. آنها قصد نداشتند که «ما» را متقاعد کنند که این نمایش را باور کنیم، بلکه قصد داشتند با این نمایش گروهی از طرفداران خودشان را که در حال ریزش بود برگردانند و من فکر می‌کنم تا حدودی هم در کوتاه مدت موفق خواهند شد. به همان علت‌های قدیمی، یعنی نداشتن رسانه. ما رسانه‌ای نداریم که حقایق را نشان دهیم در نتیجه «صدا و سیمای آنها» می‌تواند افکار طرفدارانش را هدایت کند و القا کند که آنها بیخودی مخالفان خود را زندانی و شکنجه نکرده‌اند و اگر هم به زعم آنها اشتباهی رخ داده و کسی کشته شده که خب زندان کهریزک را هم تعطیل کردند!
آنها در کوتاه مدت موفق خواهند شد تا روزی که، پرده برافتد…
حال بحث را می‌برم به سمتی حرفهایی که گفته شد.
اینکه تحت چه فشار و شکنجه‌ای ابطحی این حرف‌ها را زده و عطریانفر این چیزها را گفته مشخص نیست. اما سوال اینجاست:
آیا باید مقاومت می‌کردند؟
اینجا بحث دو قسمت می‌شود.
کسی که بتواند زیر شکنجه‌های روحی و جسمی تاب بیاورد و از عقایدش دست نکشد قطعا قهرمان است. اینکه بهزاد نبوی تا آخرین لحظه می‌گوید به مهندس موسوی خیانت نمی‌کنم. حتما قابل ستایش است و باید بر دستان چریک پیر بوسه زد.(به شرط اینکه این هم صفحه‌ای دیگر از سناریو نباشد برای اینکه بقبولانند که ابطحی و عطریانفر خیانت کرده چون ما نه صدای نبوی را شنیدیم و نه تصویرش را دیدیم.) و البته در بعضی قسمت‌ها هم عطریانفر به جای نبوی اعتراف می‌کرد و این خود علاوه بر اینکه فتح‌البابی جدید در صنعت اعتراف گیری ایران بود تا حدودی نیز اثبات می‌کرد که موفق به اعترافگیری از نبوی نشده‌اند.
ما فرض را برا این می‌گذاریم که ایشان زیر شکنجه طاقت آورده و به قول حرفی که از ایشان نقل شده حاضر نیست به مهندس موسوی خیانت کنند. خب این قطعا قابل ستایش است و همه‌ی آنهایی که با قهرمان‌ بازی و قهرمان پروری مخالفند باید و باید و باید برای او و امثال او به نشانه احترام بایستند.
اما آیا کسانی که اعتراف دروغ کردند خائن هستند؟ باید این نکته را توجه داشت که اینها اولین کسانی نبودند که اعتراف دروغ کردند و قبل‌تر از آنها هم بسیاری بودند. هرکسی آستانه تحملی دارد و مطلقا قرار نیست همه قهرمان باشند. باید یک سوزن به خود بزنیم و یک جوال‌دوز به دیگران.
مثل همیشه کار سختی در پیش داریم. باید دیگران را آگاه کنیم و حقیقت را به همه بگوییم. صبور باشیم و ناامید نشویم. پیروزی با حق و حقیقت است. این وعده خداست و در وعده خدا خللی وارد نمی‌شود.

ژوئیه 18, 2009

دلخوش اکثریت خود نباشیم و حواسمان به تاثیرگذاری صدا و سیمای آنها باشد

دو نفر از دوستانم(مشخصا وبلاگ شقایق و دوست خوبم هم صحبت خاک) به نوشته قبلي من اعتراض كردند و گمان داشتند كه هدفم توهين به مردم كشورم بوده است.
مردمي كه به زعم نگارنده اينروزها در اوج آگاهي تاریخی خود از لحاظ کیفیت آگاهی هستد (شاید از لحاظ کمیت در 2 خرداد 76 اکثریت قاطع‌تری داشتیم اما این کجا و آن کجا).
البته معتقدم كه هنوز خيلي‌ها هستند كه بايد «بدانند» و اگر تاکنون نمی‌دانند فقط خودشان مقصر نیستند. «ما» هم مقصریم، «ما»‌ که ادعای روشنفکریمان گوش فلک را کر کرده‌ است. به قول معلم شریعتی تا زمانی که راه سخن گفتن با توده را پیدا نکنیم گنگیم و نمی‌توانیم موفق شویم.
با همه این اوصاف معتقدم که دلیل شکست جنبشهای اجتماعی در ایران از جنبش زنان تا جنبش‌های دانشجویی و آزادی‌خواهی و غیره دلیلش تنها ناآگاهی و جهل بوده است.
از این مقدمه که بگذریم هدفم از نوشته قبلی یک انتقاد اجتماعی بود و نه سیاسی. و ربط چندانی هم به وقایع اخیر نداشت اما این بخشی از خصلت و تعریف جامعه سیاست‌زده است که ناخواسته همه چیز به سیاسیت متصل می‌شود وتقصیرش هم به گردن کسی نیست.
قصد شرح و توضیح مطلب قبلی را ندارم که تنها یک مطلب «شخصی» بود چنانچه در دسته‌بندی پست مذکور هم قید شده بود.
فقط یک مثال می‌زنم تا برای دوستانم که سوء تفاهم شده منظورم را دریابند.
به زندگی خودمان خوب نگاه کنید! اینبار دقیق‌تر از آنچه که همیشه می‌نگرید. ببینید ما مردها مجاز به انجام چه کارهایی هستیم که عین همان کارها برای خانم‌ها جرم به حساب می‌آید. این می‌توانست نه ربطی به دین و مذهب و آیین ما شته باشد و نه ربطی به فرهنگ و محیط ما، اصلا خوب به فحش‌های ما نگاه کنید!!
نه اینکه همه‌اش متوجه زن‌ها است؟!‌ و نه اینکه اینها از صد سال پیش و شاید بیش چنین بوده است؟! این چیزی است که مرا برآن واداشت که لفظ «جهل تاریخی» را بکار ببرم. این بحث را در اینجا می‌بندم و…
اندکی از این روزها می‌گویم.
اینکه اولویت و وظیفه اصلی اینروزهای خود را چه میدانم.
همگان شاهد بودیم که صدا و سیمای احمدی‌نژاد چگونه سخنان رئیس مجلس خبرگان رهبری را وارونه جلوه داد و با کلیپی که در بخش‌های مختلف خبری پخش کرد قصد وارونه جلوه دادن حقیقت را داشت.
همه ما در بیشتر از یک ماه گذشته دریافته‌ایم که جریان اقتدارگرا بزرگترین خطر را برای خود، آگاهی مردم می‌داند. به همین علت است که روزنامه‌ها را قبل از چاپ کنترل می‌کنند، روزنامه‌نگارها را بازداشت می‌کنند، وب‌سایت‌ها را «فله»ای فیلتر می‌کنند، ماهواره‌ها را جمع آوری می‌کنند، سرعت اینترنت را پایین می‌آورنند، پیامک و تلفن همراه را قطع می‌کنند و صدا و سیمایشان را نزد اهل اندیشه چنین بی‌اعتبار می‌کنند و در یک کلمه به قول مهندس موسوی قلم‌ها را می‌شکنند!
دلیلش تنها و تنها یک چیز است. آنها از آگاهی مردم می‌ترسند.
آنها دوست دارند مردم تنها صدا و سیمای آنها را نگاه کنند و بگویند «همه چی کی خوب است» آنها دوست دارند مردم «ندانند» تا بتوانند عوام فریبی کنند.
آنها می‌خواهند با صدا و سیمایشان مردم را خواب کنند تا در خواب آلودگی‌ آنها اندیشه‌شان را بدزدند.
مهمترین وظیفه ما مقابله با پالسهای مخرب صدا و سیما است. هرچند خیلی سخت است، رسانه آنها چهل میلیون بیننده دارد و رسانه‌های ما بسیار بسیار محدودتر.
اما ما باید رسانه آنها را بی‌اعتبار تر از این چیزی که هست کنیم. در هر جمعی و در هر بحثی که نشسته‌ایم هرچقدر هم که بی ربط باشد حداقل یکبار بگوییم «صدا و سیما دروغ میگوید»
آنها قبلا توانسته‌اند با رسانه‌های ما اینکار را انجام دهند، پس اینکار شدنی است. یک مثالی ذکر می‌کنم تا قدرت رسانه را بهتر ببینید.
قبل از انتخابات که با طرفداران احمدی‌نژاد بحث می‌کردم و کارهای عجیب و غریبش را که می‌گفتم آنها به من می‌گفتند «تو از کجا می‌دونی این چیزهایی که میگی راست باشه؟» می‌گفتم «برو فلان روزنامه رو بخون که دولتی نیست و مستقله» و پاسخی که میشنیدم این جمله آزار دهنده بود:
«روزنامه‌ها همه دروغ میگن، من اصلا روزنامه‌ها رو قبول ندارم » و معلوم است کسی که روزنامه را قبول نداشته باشد اینترنت را کشک می‌داند!
و من درمانده می‌ماندم که چه بگویم و به کدام رفرنس ارجاع‌شان دهم تا حقیقت را باور کنند و نیک می‌دانستم که آنها فقط صدا و سیما را باور می‌کنند با اینکه خودشان می‌گفتند آن را هم باور ندارند!‌ اما به یقین آگاه بودم که رسانه دیگری غیر از صدا و سیما ندارند وتفکرشان هرچه که هست از صدا و سیما نشات می‌گیرد. و فروریختن یک باور 4 ساله هرچقدر هم که «دروغ بزرگ» باشد در یک مدت کوتاه شدنی نیست.
صدا و سیمای آنها موفق شده بود چند روزنامه نیمه جان مستقل ما را دروغگو جلوه دهد، پس ما هم می‌توانیم این کار را با رسانه آنها انجام دهیم.
بزرگترین خطری که ما را تهدید می‌کند صدا و سیمای آنها است. باید حواسمان باشد و به هیچ وجه قدرت رسانه را دست کم نگیریم. دلخوش اکثریت خود نباشیم. ما قبلا هم اکثریت بوده‌ایم اما آنها با صدا و سیمای خودشان اکثریت ما را در سال 84 گرفتند. اگر هوشیار باشیم دیگر این اکثریت را از دست نمی‌دهیم. و پیروزی قطعا با حق و حقیقت است.
این چیزی است که خدا هم وعده‌اش را به ما داده است.

جون 16, 2009

پاسخ به چند چرا…

Filed under: وبلاگستان,انتخابات,شخصی — سینا ر @ 10:59 ق.ظ.

چند روزی همه ما به قول مهندس موسوی در بهت این شعبده بازی حیرت آور بودیم. واقعا اصلا حس نوشتن نداشتم. دوستانی نگران شدند که چرا خبری از من نیست از آنها تشکر می‌کنم و عذرخواهی می‌کنم که باعث نگرانی آنها شدم. اوضاع همه جا مثل هم است و من هم مثل بقیه درگیر مسائل اینروزها بودم که ذکرش اینجا سودی ندارد که همه درک کرده‌اید اینروزها.
دوست عزیزی هم که در وب سایت قطار هتاکی و فحاشی می‌کرد اینبار به وبلاگم آمد و در حریم خصوصی من بازهم به من هتاکی و فحاشی خودش ادامه داد. نمی‌دانم چرا؟ واقعا درکش نمی‌کنم، شاید هنوز هم نگران این هست که ثابت کند کروبی بهتر از موسوی است از او می‌پرسم که فکر می‌کنی هنوز وقت این دعوا باشد؟!
باشد دوست من، حرف تو را قبول کردم؟ دست بر می‌داری؟!
دوست من می‌دانم تو هم از این وضع ناراحت هستی، همه ما اینروزها بارها خودمان یا دوستانمان را زیر فحاشی و کتک‌های طرف مقابل دیده‌ایم، و بسیار عصبانی هستیم. نمی‌دانم تو چرا همچنان اصرار داری به من حمله کنی؟!
تو را به خویشتنداری دعوت می‌کنم و حرف دیگری ندارم و فکر می‌کنم اکنون وقت اتحاد است.
و اما سخنی با سایر دوستان:
از همه دوستان می‌خواهم آرام و بدون خشونت اعتراض کنند تا بهانه به دست اقتدارگرایان نیفتد. نباید خودسرانه رفتار کنیم باید به حرفهای آقایان موسوی و کروبی گوش دهیم، خوشبختانه هر دوی این بزرگان بسیار هوشمندانه رفتار می‌کنند.
در مورد قطار هم که در دسترس نیست. حتما آقای دهقانی جواب قانع کننده‌ای دارد.
من سعی می‌کنم اخبار مهم را از سایتهای فیلتر نشده در دسترس خوانندگان در وبلاگ بگذارم.

اخبار:
فوري/بيانيه شماره 5ميرحسين موسوي خطاب به مردم شريف ايران:نگذارید دروغگويان و متقلبان پرچم دفاع از نظام اسلامی را از شما بربايند

نامه ميرحسين موسوي به شوراي نگهبان: شور و شعور اجتماعی ملت ایران در حافظه تاریخ خود این بی‌عدالتی و قانون‌شکنی را باور نخواهد کرد

مهدی کروبی:با ابطال انتخابات اراده ملت را بپذیرید

مجمع روحانیون: راهپیمایی امروز لغو شد/مجوز ندادند/برای تامین خواست منطقی و مشروع مردم اقدام می‌کنیم

نامه جمعی از مادران وهمسران زندانیان وآسیبدیدگان وقایع اخیر به مراجع تقلید

ذکر «الله اکبر» یاران میرحسین برای هفتمین شب متوالی در اعتراض به نادیده گرفتن رای و حقوقشان

تحريف در سيماي جمهوري اسلامي!

دستگیری فعالان سیاسی ادامه دارد

آیت‌الله هادوی:استیضاح برگزارکننده انتخابات

بیانیه جمعی از اهالی هنر و فرهنگ کشور:
از مراجع قانونی و مذهبی می‌خواهیم برای اعاده حقوق از دست رفته ملت اقدام کنند

مجروحان تصادف قطار در بيمارستان؛ راه‌آهن تكذيب مي‌كند!!

درخواست جدید برای راهپیمایی بزرگ در میدان آزادی برای روز شنبه

اقدام شجاعانه بازیکنان تیم ملی؛ حضور با دست‌بند سبز در زمین فوتبال

محکومیت اقدامات وحشیانه و کشتار مردمی در آخرین بیانیه موسوی

بیانیه جدید میرحسین موسوی: پنج شنبه با نماد سوگواری، تجمع یا راهپیمایی کنید
عسگر اولادی: هر کس دیگران را خس و خاشاک بداند از بندگی خدا خارج شده است

حمله خبرگزاری دولت به مراجع بخاطر تبریک نگفتن به احمدی‌نژاد

محتشمی پور: تشکیل کمیته حقیقت یاب پیشنهاد شد/جریان طالبانی و خشونت گرا می‌خواهد صدای مردم را خفه کند

رییس کمیته صیانت از آرای مهندس موسوی: کیفرخواستی را علیه دولت ودستگاه‌هایی که خشونت کردند تنظیم می کنیم

مردم معترض به تقلب در انتخابات در ساعت 10 شب غریو الله اکبر سردادند

اقدام تحسین برانگیز ناجا در میدان ونک

حسین زمان، خواننده و استاد حامی موسوی دستگیر شد

گاف صدا سیما؛ تمام ایران پیامکش قطع است، اما صدا و سیما پیامک دریافت می کند!

جون 15, 2009

دریغ است ایران که ویران شود…

Filed under: انتخابات,سیاسی — سینا ر @ 1:26 ب.ظ.

گرگ ها خوب بدانند؛ در این ایل غریب
گر پدر مُرد، تفنگ پدری هست هنوز

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره چوبی، پسری هست هنوز

آب اگر نیست، نترسید؛ که در قافله مان
دل دریایی و چشمان تری هست هنوز
«زهرا رهنورد»

اخبار:
دستگیری ابطحیمیرحسین در جمع میلیون ها تن از هواداران خود در خیابان آزادی: برای انتخابات مجدد آماده ام
برزيده، تبريزي، ميرکريمي و مجيدي نامه نوشتند

href=»http://www.entekhabnews.us/portal/index.php?news=6391″>موسوی:آمده ام، تا بهاری سبز «استقامت کنم» تا «نماد سبز» را به «یغما» نبرند
امروز همه آمده بودند -محمد علی ابطحی
فوری/حضور میرحسین و کروبی در مسیر راهپیمایی برای دعوت به آرامش

فوری/جوابیه آیت الله العظمی صانعی در پاسخ به نامه میر حسین موسوی

جون 7, 2009

رئیس جمهور آینده من چه کاری انجام ندهد؟

Filed under: وبلاگستان,انتخابات,سیاسی — سینا ر @ 2:24 ب.ظ.

دوست عزیزم محمود نویسنده‌ی وبلاگ میمو برا به یک بازی وبلاگی-انتخاباتی دعوت کرده، با این عنوان که از دیدگاه شما رئیس جمهور آینده چه کاری نباید انجام دهد.
من مواردی را که به ذهنم می‌رسد تیتر وار بیان می‌کنم و شما خود بخوانید حدیث مفصل…!
1)دوست دارم به مردم دروغ نگوید.
2)خودشیفتگی نداشته باشد.
3)از بی‌اطلاعی عوام بیچاره سوء استفاده نکند و به شعور آنها توهین نکند.
4)مخالفان و منتقدانش را «بزغاله» خطاب نکند.
5)با ادب و با شخصیت و با متانت باشد.
6)زیاد و بی‌موقع نخندد!
7)وقتی حرف می‌زند کلمات را نکِشد!
8)اگر کسی زیادتر از حقش در تضییع حقوق مردم حرف زد به او بگوید «ساکت»‌ باش.
9) جواب توهین‌ها و هتاکی‌ها را با آرامش و متانت و نجابت بدهد.
10)پول نفت را مثل صدقه بین مردم پخش نکند.
11)شعارهایی که ضامن اجرایی ندارد ندهد(این هم البته می‌شود همان مورد سوم)
12)این برخورد تحقیر آمیز با زنان و دختران را اصلاح کند.
13)مفسدان اقتصادی را معرفی کند اما نه 9 روز مانده به انتخابات که ما فکر کنیم عوام فریبی کرده است. در ضمن نام آنها را فقط برای مردم ذکر نکند در قوه قضائیه علیه آنها اعلام جرم کند.
14)وضع اقتصادی مردم را بهتر کند تا هیچ مردی پیش همسر و فرزندش شرمنده نشود(از دیدگاه خودم دیدم، خانم‌ها هم از دیدگاه خودشان ببینند)
اگر خوب نگاه کنید قشنگ معلوم است که خواسته‌هایمان اینروزها چقدر از دوره معین پایینتر آمده است. دیگر حرفی از آزادی مدنی، آزادی سیاسی، آزادی احزاب، آزادی NGO ها نمی‌زنم!‌ نه اینکه اینها را نخواهم، می‌خواهم. اما…
نمی‌دانم اینها را هم به عنوان مورد 15 لیست می‌کنم. آرزو که بر جوانان عیب نیست.
هرکسی دوست دارد این بازی را ادامه دهد. نمی‌خواهم اسم ببرم هم اینکه معذوریتی برای دیگران نشود و هم اینکه این موضوعی است که به همه ربط دارد!‌ هرچقدر بیشتر بنویسند بهتر. فقط اگر نوشتید مرا خبر کنید که بخوانم و لینکش را در وبلاگم زیر همین نوشته بگذارم. فکر می‌کنم می‌تواند یک حرکت آگاهی بخش مفید در این روزها باشد.

پ ن: محمود جان خیلی سعی کردم در وبلاگت کامنت بگذارم و از دعوتت تشکر کنم، اما نمی‌دانم چرا صفحه وبلاگت کامل باز نمی‌شود.

جون 3, 2009

آیا همه ما هواداران موسوی عوام و جو زده هستیم یا آنها خودشیفتگی دارند؟

گاهی اوقات سخت می‌شود سکوت طولانی، دیگر بیشتر از این نمی‌توانم. چند روزی است روی دلم سنگینی می‌کند این حرفها و آزارم می‌دهند.
این روزها از دو گروه بر ما باران ناسزا می‌بارد، یکی حامیان دولت که از همه رسانه‌ها اعم از ملی و غیرملی را برای تخریب رقیب در اختیار دارند. روزی در رسانه ملی ما را فاشیست سبزپوش قلمداد می‌کنند و روز دیگر نمادهای سبزمان را قرآن بر سرنیزه توصیف می‌کنند. با آنها سخنی ندارم که آنها کارشان همین است و نانشان. اصلا من از آنها دلگیری ندارم که آنها «همینند».
روی سخنم اینبار با دوستان است، دوستان و همفکران دیروز که امروز در هیبت رقیب ظاهر شده‌اند. بله حامیان کروبی را می‌گویم.
همینجا هم نکته‌ای را بگویم به اقتدارگرایانی که ممکن است از اختلاف ما شاد باشند، ما هرچقدر هم که با هم اختلاف نظر داشته باشیم از یک خانواده‌ایم و اگر سیلی هم به صورت هم بزنیم در مقابل شما متحد هستیم. مطمئن باشید.
اما اینروزها عجیب دلم گرفته از یاران. متاسفانه عده‌ای از این دوستان با «هر» شیوه و روش و راه و تریبونی که دارند دست به تخریب و توهین به موسوی و هوادارنش زده‌اند. نمی‌توانم بگویم که حمله به موسوی استراتژی آگاهانه ستاد موسوی باشد، هرچند که زیدآبادی و قوچانی چندین بار خطاب به یارانش حمله به موسوی را مجاز شمرده‌اند و کرباسچی و جمیله کدیور و سروش یکی دو باری به موسوی حمله کرده‌اند. اما بسیار دیده‌ام که بزرگان دیگر این گروه، بارها به هواداران دو گروه گفته‌اند که به دام تفرقه افکنان نیفتید، ابطحی و الویری از این دسته‌اند و دیگرانی.
با همه این و اوضاع و احوال متاسفانه بعضی دوستان تبلیغ برای کاندید مورد نظرشان را تنها در تخریب موسوی می‌دانند و در این راه از رسانه‌هایی که در دروغ پردازی شهر‌ه‌اند تا رسانه‌های بی‌نام و نشان و افراد مجهول برای تخریب موسوی و یارانش استناد می‌دهند. گاهی طوری از وقایع دهه 60 و 70 و 80 نقل می‌کنند و ایرادات را به گردن موسوی و خاتمی می‌اندازند که گویی موسوی تنها شخص تاثیرگذار در کل دوران پس از انقلاب بوده است و گاهی مسائلی را در دهه 60 مطرح می‌کنند که هرکسی که اندک آگاهی با مسائل سیاسی داشته باشد می‌فهمد که آن مسائل خارج از اختیارات نخست‌وزیری بوده است. طوری صحبت می‌شود اینروزها که گویی موسوی مسئول تمام تندروی‌ها است، و کاندیدای ایشان همواره اپوزیسیون نظام بوده است!
باشد، از همه اینها می‌گذریم و باور می‌کنیم کروبی یک تنه همه‌ی این سال‌ها برای آزادی و آزادگی تلاش می‌کرده است! ما هم مثل شما ماجرای ایستادگی کروبی مقابل اصلاحات در مجلس ششم را فراموش می‌کنیم. ما هم نپیوستن کروبی به جمع استعفا دهندگان مجلس ششم بعد از رد صلاحیت‌های فله‌ای را فراموش می‌کنیم. ما هم از دستور خارج کردن اصلاح قانون مطبوعات را فراموش می‌کنیم. ما شعار اقتصادی صدقه محور هر ایرانی 50 هزار تومان در دوره پیش و 70 هزار تومان در این دوره را ندیده می‌گیریم، این‌ها حرفهای گذشته است و ما به انتخاب شما احترام می‌گذاریم. شما کروبی را انتخاب کرده‌اید ما می‌گوییم بسیار عالی! ما شما را نادان و جو زده و عوام نمی‌خوانیم. تا اینجای کار هیچ مشکلی هم با شما نداریم.
اما حرفهای امروز شما بسیار سنگین است. بسیار دردناک است. فاشیست سبز پوش و مزد بگیر وابسته را می‌توانیم تحمل کنیم. توهین‌های بعضی افراد را از روی احساساتی شدن تحمل می‌کنیم. اما اینکه شما خود را دانا می‌دانید و دیگران را به خاطر حمایت از موسوی نادان و ساده و جو زده و عوام و بی‌سواد بیپندارید را نمی‌توانیم تحمل کنیم.
اینروزها در مباحثه‌ها بسیار می‌شنویم که «برخی» از حامیان کروبی، همراهان موسوی را جو زده و عوامی قلمداد می‌کنند که به خاطر رنگ سبز دنبال موسوی راه افتاده‌اند. این برای من که حدود 7-8 سال است پیرامون اوضاع سیاسی کشور مطالعه می‌کنم تحملش خیلی سخت است، مخصوصا که گاهی می‌بینم جوانهای 18-19 ساله‌ای که اصلا مجلس رویایی ششم و ریاست پرحاشیه مهدی کروبی بر آن را به یاد ندارند این حرفها را می‌زنند بیشتر نگران جامعه آگاه کشورم می‌شوم.
اصلا گیرم من جو زده باشم!
شما حمایت بی‌سابقه در 110 سال اخیر 71 تن از استادان علوم سیاسی دانشگاه تهران از میرحسین موسوی را جوزدگی می‌نامید؟! حمایت 120 استاد دانشگاه پلی تکنیک را چطور؟! نهضت آزادی و ملی-مذهبی، مجاهدین انقلاب، مشارکت و کارگزان و روحانیون مبارز و به طور کلی 83 حزب و تشکل حامی میرحسین را هم جو زدگی می‌نامید؟
حمایت شخصیت‌هایی نظیر سعید حجاریان، عزت‌الله سحابی، دکتر محسن کدیور، دکتر مصطفی ملکیان،علیرضا رجایی، حبیب‌الله پیمان، مجتهد شبستری، سید محمد خاتمی، آیت‌الله صانعی، دکتر زیباکلام، دکتر افروغ، خشایار دیهیمی، آیدین آغداشلو، ابراهیم نبوی، ابراهیم رها، بهمن فرمان‌آرا، محسن مخملباف، داریوش مهرجویی، مجید مجیدی، حسین زمان، محسن نامجو و… را جو زده می‌دانید؟
این هم لینک سینماگران حامی میرحسین
و حمایت 6000 عضو هیات علمی دانشگاه از مهندس موسوی
این که شما همه‌ی اینها را عوام و جوزده قلمداد کنید و خودتان را خواصی که همه چیز می‌فهمد، یا باید نشانه خود شیفتگی شدید در شما باشد یا حرفهایتان از روی عصبانیت باشد. «دوستان» این بیت حضرت حافظ را جدی بگیریم معنای عمیقی دارد:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:
با «دوستان» مروت با دشمنام مدارا

پ ن: می‌دانم که ممکن است نام بسیاری از بزرگان حامی میرحسین را فراموش کرده‌ام. دوستان هرکس را که به یاد دارید بنویسید من در وبلاگ اضافه می‌کنم.
بازتاب:
در وبسایت موج نو

مِی 22, 2009

از دلبستگی تا قطار

اینروزها اصلا فرصت نمی‌کنم در وبلاگم بنویسم. ترجیح می‌دهم در جایی فعال باشم که اثر گذاری بیشتری داشته باشم.
یا سعی می‌کنم در ستاد آقای مهندس موسوی فعال باشم و در فضای مجازی هم اکثریت وقتم را در وب سایت قطار صرف می‌کنم. به هر حال آنجا مخاطب بیشتری دارم. وب سایت قطار بالای 5000 ویزیت در روز دارد بنابراین فعالیتم در آنجا می‌تواند اثر بیشتری داشته باشد.
علاوه بر همه اینها مجبوریم که تقریبا همه‌ی سایت‌های خبری را مرور کنیم تا در مباحثه‌ها و مناظره‌ها به اصطلاح کم نیاوریم!
از دوستانم در اینجا هم می‌خواهم که این چند مدت به جای وبلاگم سایت قطار را بخوانند!
البته لینکهایم از طریق rss در سمت راست وبلاگ هم قرار گرفته است.
البته اگر موضوع مهمی باشد در وبلاگ می‌نویسم.
به امید پیروزی اصلاحات و مهندس میرحسین موسوی.

پ ن1: شاید بگویید گذاشتن چند لینک در وب سایت قطار مگر چقدر وقت می‌گیرد که فعالیتم را در اینجا قطع کرده‌ام و فقط در قطار مشغولم، باید بگویم به لطف آتشی که بزرگان همراه آقای کروبی به پا کرده‌اند، کوچکترها هم با تمام توان به توهین و تخریب میرحسین مشغولند و ما مجبوریم پاسخگو باشیم.
و البته برای رسیدن به هدفشان از توهین به شخص ما هم فروگذار نمی‌کنند و اینروزها بسیاری توهین‌ها و تهمت‌ها را به خاطر اصلاحات و ایران تحمل می‌کنیم امیدوارم سایر هوادارن میرحسین هم صبر و تحمل پیشه کنند و به خودزنی نپردازند و تنها برای نامزد مورد نظر خودشان تبلیغ کنند و از تخریب آقای کروبی دست بردارند.
گویا دوستان آقای کروبی راه را گم کرده و به جای حمله به رقیب حمله به میرحسین را شرط پیروزی می‌دانند. ما چنین نمی‌کنیم.

مِی 16, 2009

میرحسین فردا در رشت

به گزارش قلم‌نیوز برنامه های سفر یکروزه فردا یک‌شنبه(27/2/88) مهندس موسوی به گیلان:
– زیارت مزار شهدا
-زیارت مزار میرزا کوچک جنگلی
– ملاقات با دانشجویان و دانشگاهیان
– ملاقات با برگزیدگان استان
– ملاقات عمومی در ورزشگاه عضدی رشت
– مصاحبه با اصحاب رسانه ها
.
گفتنی است فردا حدود ساعت 4 بعدازَظهر میرحسین در ورزشگاه عضدی رشت سخنرانی خواهد کرد.
سعی می‌کنم گزارشی را از این سفر تهیه کرده و در وبلاگ قرار بدهم.

آوریل 29, 2009

انتخابات را تحریم کنیم؟

اینروزها ما که مدافع میرحسین موسوی هستیم باید به سوالهای گوناگونی پاسخ دهیم، شاید یکی این سوالها این باشد، چرا مهدی کروبی نه؟ مهمترین دلیل نوشته قبلی من و اندکی انتقاد از مهدی‌کروبی پاسخ به همین سوال تکراری بود، اما به مذاق بسیاری از دوستان حقیقی و مجازی‌ام خوش نیامد و من نیز به همه قول دادم و می‌دهم که تا پایان انتخابات کلامی در انتقاد از مهدی کروبی ننویسم که به قول بزرگان اصلاحات، گلایه‌ها را بگذاریم برای بعد.
اما دومین مسئله‌ای که وجود دارد، مسئله تحریمیان است؛ گروه تحریمی را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:
1) تحریم کننده آگاه
2)تحریم کننده ناآگاه
گروه اول که شامل عده‌ای از آگاهان سیاسی است که از ناراستی اصلاح‌طلبان دلزده شده‌اند، هرچند که اکنون بسیاری از این افراد به این نتیجه رسیده‌اند که باید شرکت کرد و رای داد تا بتوان حداقل‌ها را حفظ کرد. متاسفانه جمعیت گروه » تحریم کننده آگاه» اگرچه در دنیای مجازی زیاد است اما در جامعه چندان زیاد نیست که اگر بود اوضاع میهن چنین نبود.
به هر حال پاسخ من به این گروه این است: برای برون رفت از وضع موجود و تغییر سه راه در پیش رو داریم؛ 1)انقلاب 2)حمله خارجی 3)اصلاحات
برای آنها که طرفدار راه اول هستند؛ خواندن کتاب قلعه حیوانات جرج اُرول را پیشنهاد می‌کنم و همین بس که انقلاب راه به دموکراسی نمی‌برد.
با گروه دوم هیچ سخنی ندارم، چون قطعن هیچ ایرانی میهن دوستی تاب حمله بیگانه به کشور را نخواهد داشت و اگر کسی از ته دل موافق آن باشد(که من تاکنون موردی ندیده‌ام) چنین کسی قلبش برای ایران نمی‌تپد و به قول پرفسور حسابی هر ایرانی که قلبش برای ایران نتپد همان بهتر که اصلن نتپد!
پس نتیجه می‌گیرم که تنها راه، ماندن و رای دادن است. به کالبد خسته و رنجور اصلاحات روحی دمیدن است و انتخاب من در این برهه از زمان بدودن هیچ تردیدی مهندس میرحسین موسوی است. تا بتوان با نفسی مسیحایی مرده اصلاحات را زنده کرد و اینبار فریاد زد اصلاحات زنده است، زنده باد اصلاحات.
اما گروه دوم، «تحریم کننده ناآگاه» هستند؛ گروهی که بدون هیچ بینش سیاسی ساز تحریم را کوک می‌کنند. و متاسفانه تعداشان کم هم نیست. در خوشبینانه‌ترین حالت، این گروه، آگاهی سیاسی خود را از شبکه‌های ماهواره‌ای کسب می‌کنند و با تحلیل‌های آب دوغ خیاری این رسانه‌ها(اگر بتوان نام رسانه را بر آنها نهاد) و یا تحلیل‌های سیاسی راننده‌های خطی(با تمام احترامی که برای این قشر قائلم و می‌دانم که انسان آگاه نیز در بین آنها وجود دارد) اطرافیانشان را نیز به سمت تحریم سوق می‌دهند.
سوال اصلی این گروه این است؛ چرا باید در انتخابات شرکت کنیم؟ ما می‌توانیم با عدم شرکت نظام را از مشروعیت خارج کنیم.
و پاسخ من این است؛
با عدم شرکت حدود 50 در صد مردم در انتخابات سوم تیر 84 شما چهار سال فرصت داشتید اهدافتان را به ثمر برسانید، یعنی فرصت داشتید به قول خودتان نظام را از مشروعیت بندازید! چه کردید؟
و پاسخ دوم:
فرض کنید که ایده شما موفق شد و بیشتر از 70 درصد مردم انتخابات را تحریم کردند، شما که حتی اصلاح‌طلبان پیشرو(مثل دکتر معین) را در چهارچوب این نظام پاسخگوی اهداف خود نمی‌بینید و به همه کس بدبینید، چطور می‌توانید به این نظام اعتماد کنید که بپذیرد و علنی اعلام کند که 70 درصد انتخابات را تحریم کردند، هیچگاه با خود فکر نمی‌کنید که اگر اینهمه صداقت وجود داشته باشد که تعداد تحریم‌کندگان به درستی اعلام شود، شاید امید به اصلاح نیز باشد؟
بار دیگر به کسانی که قصد تحریم دارند می‌گویم که هوشیار باشید که فردا باید در پیشگاه تاریخ و فرزندانتان پاسخگو باشید؛ هوشیار باشید که اگر وضع موجود ادامه یابد میهن در خطر تندروی‌ها است. آگاه باشید که اگر متحد نشویم و موجی مانند دوم خرداد راه نیندازیم اصلاحات شکست می‌خورد و باید چهار سال دیگر وضع موجود را تحمل کنیم که البته اگر تن نحیف میهنمان و آزادی خواهانمان تاب آنرا داشته باشد.
باید هر نفر دست در دست هم ستادی برای میرحسین موسوی باشیم تا بتوانیم در مقابل موج سنگین تبلیغات صدا و سیما برای احمدی‌‌نژاد دوام بیاوریم. اگر با میرحسین مشکل دارید بدانید که ما به میرحسین رای نمی‌دهیم ما به تدوام اصلاحات رای می‌دهیم.
گرچه شب تاریک است، دل قوی دار سحر نزدیک است.

آوریل 21, 2009

آیا اصلاحات پیروز می‌شود؟

خوشبختانه با نزدیک شدن به انتخابات موج گسترده‌تری از حامیان اصلاحات به صف حمایت از سید میرحسین موسوی پیوسته‌اند. تقریبی تمام گروه‌ها احزاب و تشکلهای اصلاح‌طلب(از جمله جبهه مشارکت ایران اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، حزب کارگزاران سازندگی، مجمع روحانیون مبارز، خانه کارگر، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها، مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، انجمن اسلامی معلمان ایران، حزب همبستگی، مجمع زنان اصلاح‌طلب و اغلب ستادهای استانی88 و پویش موج سوم برخی از فعالین ملی‌مذهبی و نهضت‌آزادی) و بسیاری از اشخاص تاثیرگذار هنری و سیاسی حمایت خود را از میرحسین موسوی اعلام داشته و امید به پیروزی اصلاح‌طلبان را بیشتر کرده‌اند. از طرفی موضع‌گیریهای صریح میرحسین موسوی بسیاری از فعالین سیاسی را غافلگیر کرده است از جمله مخالفت او با گشت‌های ارشاد، گیت‌های امنیتی دانشگاه، سهمیه‌بندی جنسیتی، و موافقت او با تلویزیون خصوصی، اقتصاد رقابتی، برقراری رابطه عزتمندانه با آمریکا و آزادی‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی انتقاد صریح او به محروم کردن دانشجویان از تحصیل(موسوم به دانشجویان ستاره‌دار) حمایت از شخصیت‌های ملی‌مذهبی و نهضت‌آزادی انتقاد از برخورد با دانشجویان در 18 تیر 78 و انتقاد از توقیف مطبوعات و جلوگیری از انتشار کتاب و همینطور انتقاد صریح از ماجراجویی‌های بین‌المللی و تخلفات اقتصادی دولت نهم، همه و همه موج گسترده‌تری را در اتحاد و پیروزی اصلاحات نوید می‌دهد.
هرچند مهدی‌کروبی بعید است که از انتخابات کنار برود اما نمی‌تواند آرای چندان قاطعی داشته باشد،‌ چرا که بسیاری از شعارهای غلط اقتصادی ایشان را محمود احمدی‌نژاد سوزانده است. همانطور که می‌بینیم اینبار شیخ کروبی به جای شعارهای اقتصادی عوام‌فریبانه به شعارهای تند سیاسی روی آورده است، درست یک روز بعد از آنکه میرحسین وعده جمع کردن گشت‌های ارشاد را داد، کروبی هم اعلام کرد با پیروزی او گشت‌های ارشاد خود به خود جمع می‌شود(!). شیخ که اولین کسی بود که اصطلاح «حکم حکومتی» را وارد گفتمان سیاسی ایران کرد اینروزها دامنه شعارهای تند سیاسی‌اش به سمت بی‌نهایت میل می‌کند! تا آنجا که که پیشنهاد اصلاح چهار ماده از قانون اساسی را داده است. البته همه‌ی این شعارها را باید به فال نیک گرفت اما یک نفر نیست از آقای کروبی بپرسد چرا آن‌زمان که در راس قوه‌ی مقننه بودید این کار را نکردید و حالا که قرار است در کسوت یک مجری باشید شعار قانون‌گذاری می‌دهید؟!
در سوی دیگر سکه اما رقیب قدری در انتظار میرحسین است، رسانه‌ ملی با تمام توان، تبلیغات پر زرق و بر را برای محمود احمدی‌نژاد آغاز کرده است و بساری از شبکه‌های تلویزیونی در پربیننده‌ترین ساعات به پخش برنامه‌های تبلیغاتی مشغولند، اخبار‌های رسمی سیما، به خصوص اخبار ساعت 14 که یکی از پربیننده‌ترین بخشهای خبری است، بخش اعظمی از زمان خود را به محمود‌ احمدی‌نژاد اختصاص داده است. اخبار 20:30 که شاید نام صحیح آن سریال 20:30 باشد در بسیاری از مواقع با بازی هنرمندانه خبرنگارانش به یک فیلم تبلیغاتی خوب برای انتخابات تبدیل می‌شود. البته به همه‌ی اینها باید خیل بزرگ روزنامه‌های دولتی را هم اضافه کرد که با قیمتهای بسیار نازل نسبت به چند روزنامه نیمه‌جان اصلاحات در اختیار مردم قرار می‌گیرد.
محمود احمدی‌نژاد با این پشتوانه قوی رسانه‌ای در کنفرانس ژنو حاضر می‌شود و طبق معمول از همه‌ی کشورها سخن می‌گوید به جز ایران!
شعارهای تند در انتقاد از اسرائیل را تکرار می‌کند و رئیسان جمهور کشورهای بزرگ در توهینی آشکار به نماینده ایران جلسه را ترک‌ می‌کنند، در واقع از ملت و کشور ایران هزینه می‌شود تا یک خوراک تبلیغاتی مناسب(با استفاده از حس دلسوزی مردم ایران نسبت به مردم مظلوم فلسطین) برای تیم رسانه‌ای احمدی‌نژاد فراهم شود تا با آن موجی ایجاد کند که بتواند در آستانه انتخابات بار دیگر عوام را بر آن سوار کند.
البته محمود‌ احمدی‌نژاد در مورد ایران هم صحبت کرد،‌ ایشان مجدد بر وجود آزادی کامل و مطلق در ایران تاکید کردند.
همه‌ی اینها معادلات سیاسی در ایران را پیچیده‌تر می‌کند،‌ باید 55 روز دیگر صبر کرد تا دید چه کسی فاتح انتخابات دهم خواهد بود.
اصلاح‌طلبان؟‌ یا ادامه‌ی وضع موجود؟
.
پی‌‌نوشت مهم: یک اشتباه فاحشی در متن من رخ داده که عذرخواهی می‌کنم، چیزی که مشخص است اصطلاح حکم حکومتی در ایران قدمتی به اندازه تمدن کشف شده از ایران دارد! یعنی چیزی بیشتر از 4000 هزار سال!‌ پس بدیهی است که جناب کروبی نمی‌تواند خلق کننده این اصطلاح سیاسی باشد، جمله‌ی صحیح این می‌باشد:
» شیخ اولین کسی بود که اصطلاح “حکم حکومتی” را وارد گفتمان سیاسی اصلاح‌طلبان ایران کرد…»
توضیح اینکه بعد از اعتراض نمایندگان مجلس ششم به ردصلاحیت‌های گسترده در انتخابات مجلس هفتم، مهدی کروبی در جمله‌ای تاریخی گفته بودند که به هر حال ««حکم حکومتی» است و باید پیروی کنیم…»
در زمان ریاست آقای کروبی بر مجلس یکبار هم با حکم حکومتی از «اصلاح قانون مطبوعات» جلوگيري به عمل آمد و حالا ایشان می‌گوید حکم حکومتی را نمی‌پذیرم!
عوام فریبی با عوام فریبی فرقی ندارد هرکسی که حرف و عملش فرق کند عوام فریب است
قطعا اگر کروبی در دور دوم با احمدی‌نژاد باشد، به کروبی رای خواهم داد اما این دلیل نمی‌شود که بخواهم در مقابل حقیقت بایستم و بیانش نکنم.

صفحهٔ بعد »

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.